نه گل خواهد ز بوستان ها جدائی ، نه دل دارد خیال بی وفائی
ولیکن چرخش چرخ ستمگر زند بر هم رسوم آشنائی . . . . . . غم زمانه خورم یا فراغ یار کشم ؟ به طاقتی که ندارم کدام بار کشم . . . ؟ . . . غم خانه عشق تو به رضوان ندهم ، یک خار تو را به صد گلستان ندهم
تو معدن عشق آرزوهای منی ، من کفر تو را به گنج ایمان ندهم . . . . . . یک شب از عمرم صفحاتی خواندم ، چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم
همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود ، همه تکرار تمنای تو بود . . . . . . ای دوست گلی به یادگار بفرست ، گر لایق گل نیستم خار بفرست
از بهر خدا ، نه از بهر دلت ، من پیامی داده ام تو جوابی بفرست ! . . . موجم کردی که بی قرارت باشم ، ابرم کردی که اشک بارت باشم
در سکوت گل جلوه نمودی تا من ، چون خار همیشه در کنارت باشم . . . . . . سردی نگاهتو بشکن ، فاصله سزای ما نیست ، با تو بودن آرزومه
این جدائی حق ما نیست . . . . . . نازی که ز لبخند گل یاس هویداست / زیبائی عشق است که در چشم تو پیداست . . . . . . هر چه باشی نازنین ، ایام خارت میکند / هر چه باشی شیر دل دنیا شکارت میکند
هر چه باشی با لب خندان میان دیگران / عاقبت دست طبیعت اشک بارانت میکند . . . . . . من از خاری که در بالای دیوار است دانستم / که ناکَس کَس نمیگردد بدین بالا نشستنها . . . عشق یعنی :
چون خورشید تابیدن بر شب های دوست و چون برف ، ذوب شدن بر غم های دوست . . . . . . ای کاش عشق نبود ، اگر هم بود یکی پیدا میشد که باورش کنه
نه اینکه به عشق شک کنه . . . . . . همه تردید های دنیا را بگذار روی طاقچه ، تو برای ما بودن باید با ما باشی
لبخند هایت را از طاقچه بردار ، تردیدت را بگذار ، تا ما همیشه برای ما بودن
کم نداشته باشیم تو را . . . . . . گر از این منزل ویران به سوی خانه روم / دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم . . . . . . دوباره فال حافط و دوباره توی فالمی ، همیشه در خیالتم اگرچه بی خیالمی . . . کار گل زار شود گر تو به بازار آئی / نرخ یوسف شکند جون تو به بازار آئی . . . . . . یک شب از دفتر عمرم صفحاتی خواندم ، چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم همه دفتر عمرم ورقی بیش نبود ، همه تکرار تمنای تو بود . . . . . . با هر که حرف دوستی اظهار میکنم / خوابیده دشمنیست که بیدار میکنم . . . . . . میخوام بگم که خیلی بیستی / اهل دلی مثل بقیه نیستی ! . . . شبی از شبها تو به من گفتی که شب باش: من که شب بودم و شب هستم و شب خواهم بود به امیدی که تو فانوس شب من باشی . . . زندگی زیباست زشتیهای آن تقصیر ماست، در مسیرش هرچه نازیباست آن تدبیر ماست! زندگی آب روانی است روان میگذرد... آنچه تقدیر من و توست همان میگذرد . . . باز در کلبه ی عشق عکس تو مرا ابری کرد.عکس تو خنده به لب داشت ولی اشک چشم مرا جاری کرد . . . گفتی که دنیا را پر از غم دوست داری پس مطمئن هستم مرا هم دوست داری گفتی نمیخواهی ببارم عشق اما شعر غریبی را که گفتم دوست داری . . . ای دوست به جز عشق تو در سر من هوسی نیست جز نقش تو بر صفحه ی دل نقش کسی نیست . . . کاش کسی تو دلمون پا نمیذاشت... کاش اگه پا میذاشت دلمون رو تنها نمیذاشت... کاش اگه تنها میذاشت رد پاش رو روی دلمون جا نمیذاشت . . . تو مثل راز بهاری و من رنگ زمستانم. چگونه دل اسیرت شد قسم به شب نمیدانم